ژرفنای حماسه

ای دریغا! ندانم که فایده و حظ از این سخن ها که خواهد برداشت٬ جانم فدای او باد.

ژرفنای حماسه

ای دریغا! ندانم که فایده و حظ از این سخن ها که خواهد برداشت٬ جانم فدای او باد.

رؤیای جاودانگی

«چشمانت را مبند.مبادا از آب بترسی! که این مایه حیات دشمن جانت خواهد شد

چنین گفت زرتشت آنگاه که اسفندیار را به آب مقدس میشست. 

این بزرگترین رؤیای بشری آیا تحقق میابد؟ نه...نه...چشمانش را بست.  

اسفندیار بیمرگ است اما تا وقتی که چشمانش را باز نکرده باشد.  

به هنگام خواب چشمان را میبندند. او جاودانگی را باید در خواب ببیند. 

و این آرزو همچنان یک رؤیا ماند. 

البته میگویند پشوتن همچنان زنده است!

دل و دلبر

  ای دلبر ما مباش بی دل بر ما  

یک دلبر ما به که دو صد دل بر ما 

  نه دل بر ما نه دلبر اندر بر ما 

  یا دل بر ما فرست یا دلبر ما

 


 

*بو سعید ابوالخیر