«پارودی» اصطلاحا به شعری گفته میشود که در پاسخ شعری دیگر سروده باشند. مثال های فراونی را میتوان در این باب آورد. از آن جمله پاسخ زیبای فروغ فرخزاد به شعر معروف «تو به من خندیدی» حمید مصدق بود. شعر مصدق را بی شک علاقه مندان شنیده یا خوانده اند:
«تو به من خندیدی و نمی دانستی
من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تو دید
غضب آلود به من کرد نگاه
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک
و تو رفتی و هنوز،
سالهاست که در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تکرار کنان می دهد آزارم
و من اندیشه کنان غرق در این پندارم
که چرا باغچه کوچک ما سیب نداشت»
اما پاسخ فروغ فرخزاد:
«من به تو خندیدم
چون که می دانستم
تو به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدی
پدرم از پی تو تند دوید
و نمی دانستی باغبان باغچه همسایه
پدر پیر من است
من به تو خندیدم
تا که با خنده تو پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم
بغض چشمان تو لیک لرزه انداخت به دستان من و
سیب دندان زده از دست من افتاد به خاک
دل من گفت: برو
چون نمی خواست به خاطر بسپارد گریه تلخ تو را ...
و من رفتم و هنوز سالهاست که در ذهن من آرام آرام
حیرت و بغض تو تکرار کنان
می دهد آزارم
و من اندیشه کنان غرق در این پندارم
که چه می شد اگر باغچه خانه ما سیب نداشت»
باید گفت که در زبان فارسی واژه «نقیضه» را برای «پارودی» پیش نهاده اند. اما مفهوم نقیضه یا «ردیه» خاص تر است از پارودی و شعریست در پاسخ به شعر دیگر ٬حاکی از شوخ سرشتی شاعرش!
نمونه را شعریست که یکی از دوستان در پاسخ به همین شعر مصدق فرموده:
«تو به من خندیدی ونمیدانستی
خوردن ضربت یک بیل چه دردی دارد
باغبان بود کلایش ز نمد
یک لگد هم به تو زد
که از آن حال من آمد سر جاش
کفش او چند گز آن سوی تر افتاد به خاک
گریه کردی وهنوز
یاد آن گریه ات آرام آرام
میکند دلشادم
و کنون در گذر سال و مه و هفته و روز
تو و من غرق در اندیشه این راز که ما
رفته بودیم در آن باغ چه کار؟»
استفاده کردم
برقرار باشید
سلام
بله شرح مثنویمو به شما هم میدم...
سپاسگذارم٬جمله شما خود شرح مثنویست.